جدول جو
جدول جو

معنی حافظ ایوبی - جستجوی لغت در جدول جو

حافظ ایوبی
(فِ اَیْ یو)
ملک حافظ ایوبی، ارسلان شاه بن ملک عادل سیف الدین ابوبکر بن نجم الدین ایوب بن شادی بن ایوب. از خانوادۀ سلاطین ایوبی مصر و شام. حافظی زین الدین طبیب و سیاستمدار معروف که با مغولان همکاری کرد به نسبت صاحب ترجمه مشهور است، چه وی طبیب خاص او بوده است. ابن ابی اصیبعه گوید: نورالدّین حافظ ارسلان شاه بن ابی بکر بن ایوب صاحب قلعۀ جعبر بود، و پس از مرگ او قلعۀ جعبر بدست اولاد او باقی نماند بلکه بوسیلۀ مکاتبات که زین الدین حافظی طبیب ملک حافظ در آن شرکت داشت قلعۀ جعبر به الملک الناصر یوسف بن محمد بن غازی صاحب شهر حلب تسلیم گردید. (عیون الانباء ج 2 ص 189). رجوع به تاریخ مغول ص 144 و طبقات سلاطین اسلام جدول صص 68-69 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فِ ظِ اَ بَ)
حافظ سلطان علی اوبهی، از مردم متعین خراسان. مردی پاکیزه روزگار و صحبت دیده و خوش طبع است، و خطوط را نیک نویسد اما در لباس و عقد دستار بسیار تکلف میکند. او راست:
بیستون را گر کند سیل فنا بنیاد سست
کی تواند نقش شیرین از دل فرهاد شست ؟
(ترجمه مجالس النفائس ص 144).
او راست: ’تحفهالاحباب’ در لغت فارسی و ’زبدهالتواریخ’. فرهنگ نورالدین تحفهالاحباب را در ضمن مدارک خود شمرده است. در مجالس المؤمنین ذکر او آمده و از زبدۀ او نقل کند. اوبهی منسوب به ’اوبه’ از اعمال هرات است. (الذریعه ج 3 ص 410)
لغت نامه دهخدا